سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 72
بازدید دیروز: 86
بازدید کل: 1371536
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



پس از درج پست مربوط به همسران پیامبر بعضی از دوستان مدارک و منابع نوشته هایم را خواسته اند که در پایان همان پست اضافه کرده ام. اما در همین زمینه موضوع دیگری که مورد سوال قرار گرفت، توسط آسمان آبی بود.. ایشان در کامنتی نوشته است:
سلام.. این مطالب در مورد بزرگان ما مسئله ای است که ادم را اذیت می کنه.. ولی یک سوال دارم اگر جواب بدید ممنون هستم. در همان سوره ی احزاب اگر اشتباره نکنم ایه 44 خداوند به پیامبر دستور میده که دیگر زنی نگیر حتی اگر از حسن و جمالش به شگفت آیی... و تازه حتی اجازه ی تغییر همسرانش رو هم به آن حضرت نمیده... این سوالی است که خیلی اعصابمو بهم ریخته...

با تشکر از این دوست خوبمان اطمینان دارم این اعصاب به هم ریختن شان از شبهه هایی است که بدخواهان با تمسک به این آیه مطرح می کنند؛ نه اینکه خود آیه موجب اعصاب خردی باشد. به هر حال ابتدا آیه ی مذکور ــ که البته آیه ی 52 از سوره ی احزاب است ــ و ترجمه ی آن را مرور می کنیم:
لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ رَّقِیبًا (1)
یعنی: بعد از این دیگر زنى بر تو حلال نیست و نمى‏توانى همسرانت را با زنان دیگرى تبدیل کنى (بعضى را طلاق دهى و همسر دیگرى بجاى او برگزینى) هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنچه که به صورت کنیز در ملک تو در آید و خداوند ناظر و مراقب هر چیز است.

ادامه مطلب...

همسران پیامبر

جمعه 86 بهمن 5

یکی از دوستان عزیز، در مورد نسبت های ناروایی که به پیامبر اسلام می دهند دلش خون بود و می گفت: هرروز به شکلی دنبال ایجاد شبهه و تضعیف شخصیت آسمانی و ملکوتی آن حضرت هستند. سپس به موجی که در مجامع ضد دینی راه افتاده و مسأله ی ازدواج های پیامبر را نزد بچه مسلمان ها به چالش می کشند، اشاره کرد.
لازم است بدانیم که این موج ، چیز جدیدی نیست و نزد مخالفان اسلام و عده ای از مستشرقان سابقه ای دیرینه دارد که ازدواج های پیامبر اسلام را دستاویز تهمت های ناجوانمردانه قرار داده و آن را به هوس بازی و شهوت رانی تفسیر کرده اند.
جالب تر اینکه با بررسی تاریخی ازدواج های آنحضرت، تیر همه ی اینان به سنگ می خورد؛ اما با این حال از هیچ تلاشی برای تحریف شخصیت پیامبر اسلام در نزد جوانانی که اطلاعاتشان از تاریخ اسلام ضعیف است فروگذار نمی کنند.                                                                 

                                                                                 ادامه مطلب...

شق القمر

پنج شنبه 86 خرداد 10


از شق القمر چه می دانید ؟

 

 

به این خبر توجه کنید: 

سازمان فضانوردی " ناسا " به دو نیم شدن کره ی ماه و سپس پیوند خوردن این دو نیمه به یکدیگر پی برد. پایگاه اینترنتی روزنامه ی عربی " الوطن "  چاپ آمریکا به نقل از یک محقق اردنی علوم فلکی در این زمینه نوشت:  سفینه ی فضایی آمریکایی " کلمنتاین " که سالها در مدار کره ی ماه کار تحقیقاتی انجام می دهد به این نتیجه رسیده است که کره ی ماه صدها سال پیش به دو نیمه ی متساوی  تقسیم شده و دوباره به یکدیگر متصل شدند. این محقق اردنی با ارسال گزارشی به ناسا آنان را نسبت به این موضوع مطلع ساخت که مسلمانان، این پدیده را متعلق به  1400  سال پیش می دانند و مرتبط به معجزه ای از پیامبر اکرم (ص)  به نام " شق القمر" است. ناسا هیچ تفسیری برای کشف خود نیافته است. زیرا این اتفاق نادر تا کنون برای هیچ جرم آسمانی به وقوع نپیوسته است.

                                         منبع: روزنامه جمهوری اسلامی  شماره  7608  تاریخ  23 مهر 1384 ص 5

 

 

حتماً داستان معجزه ی شق القمر را شنیده اید که قبل از هجرت پیامبر  و بنابر قولی در آغاز بعثت اتفاق افتاده است. ماجرا از این قرار است که در یک شب مهتابی ــ  که شب چهاردهم ماه ذی الحجه بود ــ  عده ای که از مدینه به منظور بیعت با آن حضرت به عقبه آمده بودند و به روایتی تعدادی از مشرکان از پیامبر خواستند که معجزه ای در آسمان نشانشان دهد .. آنها معتقد بودند که اگر کارهای پیامبر سحر باشد نمی تواند در آسمان  مؤثر باشد زیرا سحر تنها در زمین تأثیر می گذارد و راهی به آسمانها ندارد. بنابراین چنانچه پیامبر بتواند تصرفی در آسمان بکند، ادعایش درست است و می توان روی گفته هایش حساب کرد و بدو ایمان آورد.

پیامبر فرمود: آیا می خواهید این ماه کامل، به دو نیمه  تقسیم شود؟
گفتند: آری
پس آن حضرت با انگشت اشاره ای کردند و ناگهان ماه به دو نیمه تقسیم شد .. به گونه ای که نیمی از آن بر فراز کعبه و نیمه ی دیگر بر فراز کوه ابوقبیس مستقر شد. سپس آنها خواستند که آنرا به حالت اولیه برگرداند و آنگاه با اشاره ی دیگر آن حضرت، هر دو نیمه به حرکت درآمدند تا به هم پیوستند و یکی شدند.

                                                                                       منبع: بحار الانوار جلد 17  ص 355

 آنگاه این آیه نازل شد: اقتربت الساعة و انشقت القمر
یعنی قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت.

 


 

 اما در باره ی اینکه چه ارتباطی بین نزدیک شدن قیامت و نیم شدن ماه هست ، مباحثی است که در تفاسیر بدان پرداخته شده و دوستداران می توانند به کتابهای تفسیری مراجعه کنند .

نکته ی دیگر، امکان علمی این واقعه است که بر خلاف نظر کوته فکران این خلاف اصول پذیرفته شده ی علمی نیست و از نظر علمی امکان پذیر می باشد. اکتشافات و اظهارات دانشمندان فلکی می گوید: چنین چیزی نه تنها محال نیست بلکه بارها نمونه ی آن مشاهده شده است. در دستگاه منظومه ی شمسی و سایر کرات آسمانی کراراً انشقاق ها و انفجاراتی اتفاق افتاده است؛ به گونه ای که حتی اصل پیدایش کرات حاصل انفجار در منظومه ی شمسی می باشد. زیرا تمام کرات منظومه شمسی در اصل، جزء خورشید بوده و بعدها در اثر همین انفجارات و فعل و انفعال ها  ها از خورشید جدا شده و کرات گوناگون پدید آمده اند.

                                                                                           با استفاده از تفسیر نمونه ج23  ص  12


جزیره ی خضرا

یکشنبه 86 خرداد 6

سلام دوستان عزیز ...
تعدادی از دوستان با ابراز لطف به این بنده ی ناچیز، سؤالاتی مطرح کرده اند ... از جمله سرکار خانم لیدا اینطور نوشته اند: 
 

سلام خوبی سید جان
ممنون از حضور سبزت
سید یه سوال داشتم در مورد جزیره خضرا فکر کنم چیزهایی شنیدی من یه کتاب در موردش خوندم می خوام بدونم واقعا چیزهایی که تو کتاب در موردش نوشته که احتمالا امام زمان آنجا هستند آیا واقعت داره یا نه چون میگن مثلث برمودا این چیزا ممنون می شم جوابمو بدی سید جان
در پناه حق بازم بهم سر بزن

 
و البته چون ایشان عجله داشتند ... و من نیز ... به همین مقدار اکتفا می کنیم تا در صورت لزوم بیشتر و مفصل تر بخوانیم و بنویسیم

 من 15 سال پیش این کتاب را دیده بودم و بخشهایی از آن را خوانده بودم .. اما در صدد بودم که دوباره آن را بخوانم و پاسخی مفصل و شایسته خدمتتان عرض کنم .. اما چون ظاهرا شما عجله دارید ..
عرض می کنم که به چند دلیل این ادعا درست نیست:

1- امامان ما همواره خودشان هم گفته اند که مثل سایر مردم و در میان آنها زندگی می کنند .. تشکیل خانه و کاشانه ای مجزا که به امپراتوران بیشتر شباهت دارد نه با تعالیم دینی سازگار است و نه با مشی و مرام آن بزرگواران
2- این مسئله نشان دهنده ی خشونت طلبی و نهایت خودخواهی است که کسی برای حفظ خود و حریم حانواده ی خود حاضر باشد هر بی گناهی که حتی هیچ قصد سوئی ندارد و تنها به مقصد خود، سوار بر هواپیما یا در کشتی از آن اطراف می گذرد ... و این وصله به امام مهربان و رئوفی که دلش برای مردم می تپد نمی چسبد
3- در روایات ما هست که کذب الوقاتون یعنی آنها که موعد ظهور امام زمان و در یک عبارت عام تر دیدار با وی را مشخص می کنند و ادعای دیدار با آن حضرت دارند دروغگویند و شما نیز تکذیبشان کنید ... آیا این قضیه شامل حال کسی که ادعا کند من جا و مسکن اما م را یافته ام صادق نیست ؟ ... مسلما چرا
البته این مواردی بود که با توجه به عجله نوشته شد .. امید اینکه مفید قرار گیرد


نوشته شده در وبلاگ قبلی ... یعنی لبگزه ی بلاگفا
پنجشنبه بیست و پنجم آبان 1385 ساعت 11:6

سلام دوستان
مدتی این مثنوی یعنی آپ کردن وبلاگ تاخیر شد .. طاعات و عبادات قبول
در مباحثی که شب های گذشته در فرهنگسرای دانشجو داشتیم، دو جلسه و نصفی را اختصاص دادیم به بررسی تاریخی پدران پیامبر از حضرت آدم تا حضرت عبدالله... زیرا این یک بحث ریشه ای در عقاید است که آیا معصومان باید از نژادی پاک و شایسته به دنیا بیایند یا اینکه نطفه های ناپاک و رحم های آلوده نیز می توانند ــ معاذالله ــ  پیامبری را بپرورانند؟
شیعه  بر خلاف اهل سنت ، ناپاکی و آلودگی را در حق پدران و مادران پیامبران نیز روا نمی دارد و معتقد است که رسول خدا و بلکه تمامی پیامبران باید از نژادی شایسته، پدرانی موحد و مادرانی پاکدامن ولادت یافته باشند.
ما در این چند شب با صرف نظر از اعتقاد و باور شیعی خود،  نگاهی به پدران پیامبر اعظم داشتیم تا  این شجره ی طیبه را در بستر تاریخ نظاره گر باشیم و زمینه های تاریخی، وراثتی و ژنیتیکی پیدایش نور محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بررسی کنیم.
حالا یک نگاهی به چندتا از اسلایدهای ارائه شده در بحث بیندازید. این توضیح هم لازم است که تمام آنچه در جلسه با اسلاید های مختلف که چند برابر این اسلایدها بوده، گفته شده است را نمی توان اینجا و در یک پست نوشت.

این یک شمای کلی از پدران پیامبر...
دقت کنیم که حضرت آدم نفر اول است  و حضرت خاتم نفر 47

1- آدم                           13- شالخ                      25- ادد                          37- غالب
2- شیث                        14-  هود                       26- عدنان                      38- لوی
3- آنوش                        15-  فالغ                       27- معد                         39-  کعب
4- قینان                        16- آرغو                        28- نزار                         40-  مره
5- مهلائیل                    17-  ساروغ                    29- مضر                       41- کلاب
6- یرد                           18- ناحور                      30- الیاس                       42-  قصی
7- ادریس                      19-  تارخ                       31- مدرکه                      43- عبدمناف
8- متوشلخ                   20-  ابراهیم                   32- خزیمه                     44- هاشم
9- لمک                        21- اسماعیل                 33- کنانه                        45- عبدالمطلب
10- نوح                        22-  قیدار                       34-  نضر                        46- عبدالله
11- سام                      23- همیسع                   35-  مالک                       47-  محمدص
12-
ارفخشذ                 24- اد                            36-  فهر



البته از بابت بدی اسلایدها عذر خواهی می کنم چون از اسلاید به عکس تبدیلش کردم و موقع کوچک کردن آنها کیفیت خودش را از دست داد. اگر راهی بهتر هست دوستانی که بلد هستند یادم بدهند ممنون می شوم.

حضرت ابراهیم با ساره دختر عمویش هاران ازدواج می کند ولی ساره بچه دار نمی شود. سپس با هاجر که کنیز اهدایی فرعون مصر به ساره بود و خود ساره او را به ابراهیم بخشیده بود، ازدواج می کند و اسماعیل به دنیا می آید. پس از ولادت اسماعیل ساره از ابراهیم می خواهد که مادر و فرزند را دور از او و در شهر دیگری اسکان دهد. ابراهیم به فرمان خدا آنها را به وادی لم یزرع مکه می برد.
سال ها می گذرد و فرشتگانی که برای عذاب قوم لوط ( برادر زاده ی ابراهیم ) آمده بودند، سر راه مدتی را در خانه ی ابراهیم توقف می کنند و آنجا بشارت تولد اسحاق را به ساره می دهند.
اسحاق در 97 سالگی ابراهیم به دنیا می آید و به اسرائیل یعنی بنده ی خدا یا همان عبدالله لقب می یابد. همه ی بنی اسرائیل از طریق فرزندان دوازده گانه ی یعقوب بن اسحاق به او بر می گردند.
اسلاید بعدی این نسب را بیشتر روشن می کند و ملاحظه می فرمایید اینکه می گویند ابراهیم پدر ادیان توحیدی است به خاطر همین است که هم اسماعیل و پیامبر اسلام به وی بر می گردند و هم تمام انبیای بنی اسرائیل که کم هم نیستند.

تاریخ نویسان در تعداد و اسامی افراد از حضرت آدم تا اسماعیل و از حضرت عدنان تا خود پیامبر هیچ تردیدی ندارند و تنها ابهامی که وجود دارد در تعداد و اسامی این زنجیره از قیدار فرزند اسماعیل تا عدنان می باشد. ما در این نسب به روایت ام سلمه از پیامبر استناد کرده ایم و بر اساس نقل او ردیف های 22 تا 25 را ذکر کرده ایم. اسلایدی که مشاهده می فرمایید مؤید ما در این انتساب است:

عبدمناف یعنی ردیف 43 و جد چهارم نبی اکرم سه فرزند دارد. هاشم و عبدالشمس دو برادر دو قلو و به هم چسبیده بودند که به وسیله ی شمشیر ( یعنی جراحی ) از هم جدا شدند. کاهنان و پیشگویان آن روز پیش بینی کردند که چون بین این دو برادر با خون جدایی ایجاد شده تا همیشه بین تبارشان جنگ و خون ریزی خواهد بود.

هر چند ما به این پیشگویی ها اعتماد و اعتقاد نداریم ولی این موضوعی بود که اتفاقاً صورت گرفت و بین دو تیره ی بنی هاشم و بنی امیه ( امیه فرزند عبدالشمس است ) همواره درگیری وجود داشته است. البته به گواهی تاریخ معمولا بنی هاشم انسان های مومن و صالح بودند و بنی امیه از روی حسادت به مقام و موقعیت و تبعیت از باطل با آنان درگیر می شدند.

دقت در شجره ی این دو برادر گویای خیلی چیزهاست که با اندکی دقت روشن می شود:

 

به مهمترین حوادث تاریخ بشر نیز نیم نگاهی داشته ایم

 

و بالاخره عمر بشر را از آغاز تا امروز نتیجه گیری کرده ایم:


ممکن است سؤال شود که به گفته ی باستان شناسان یا زیست شناسان عمر انسان باید خیلی بیشتر از این حرف ها باشد؛ چون گاهی  گفته می شود که مثلاً فسیل انسانی را کشف کرده اند که مربوط به ملیون ها سال پیش است.
جواب این است که صرف نظر از درستی این نظریه ها از مجموع اخبار و روایات می توان  استفاده کرد که آدم و تبار وی یعنی همین انسان های فعلی تنها انسان های مخلوق روی زمین نبوده اند و قبل از آنان نیز تیره هایی از انسان روی زمین زندگی می کرده اند.

روایتی از امام صادق علیه السلام هست که راوی می پرسد: فرشتگان که هنگام آفرینش انسان (آدم) به خدا اعتراض کردند و گفتند آیا موجودی را می آفرینی که روی زمین به فساد و خونریزی می پردازد، آنها از کجا می دانستند که انسان چنین موجودی است؟
امام صادق بر اساس آن روایت فرمود: قبل از آدم نیز انسان های دیگری زندگی می کردند که به فساد و تباهی گرفتار شده بودند و ملائکه با توجه به آن سابقه ی ذهنی و شناختی که از انسان داشتند، به خداوند چنان گفتند.
بنابر این هیچ منافاتی با عمر انسان جدید یعنی فرزندان آدم و وجود سنگواره های انسانی متعلق به بیش از این تاریخ وجود ندارد.

این بود خلاصه ای از بحث ما در این چند شب .. و البته باور دارید که آنچه در جلسه گفته شده است را نمی توان به تمام و کمال اینجا نوشت.


یکی از احادیث معروف نزد شیعه حدیث «سلونی» است. سلونی به معنای «از من بپرسید است» که از امام علی بن ابی طالب علیه السلام در چندین مورد نقل و در عرف شیعه، به اختصار به حدیث سلونی معروف شده است.
آن حضرت می فرمود: ایها الناس! سلونی قبل ان تفقدونی فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض... (1)
یعنی: ای مردم! قبل از این که مرا از دست بدهید سوالات خود را از من بپرسید که من به راه های آسمان از راه های زمین آشناتر هستم.
این حدیث حکایت از علم گسترده ی آن حضرت دارد؛ به طوری که با این اعتماد به نفس باور نکردنی چنین اعلام می کند.
مرحوم علامه ی امینی بعد از بیان این حدیث می گوید: در بررسی تاریخی که داشته ام ندیده ام قبل از علی، کسی غیر از پیامبر اسلام چنین ادعائی بکند؛ و بعد از حضرت علی هم کسی چنین ادعائی نکرده مگر این که مفتضح و رسوا شده است.
آن گاه نمونه هایی از این رسوایی را نقل می کند. به دو نمونه دقت فرمایید:
مقاتل بن سلیمان روزی در میان مردم گفت: غیر از عالم عرش، هرچه دوست دارید از من سوال کنید.
یکی برخاست و پرسید: وقتی آدم حج انجام داد، چه کسی سر او را تراشید؟
او سرش را به زیر انداخت و گفت: این کار شما نیست. خداوند می خواست مرا به خاطر غروری که پیدا کرده بودم امتحان کند.
همین فرد یک بار دیگر در میان گروهی چنین ادعائی را تکرار کرد. فردی از او پرسید: دل و روده ی مورچه در کدام قسمت بدن اوست؟ در بند ابتدایی یا انتهایی؟
و باز هم آن بیچاره از جواب درماند.
هرچند این سوال ها نه اهمیتی دارد و نه پاسخ آن به درد دنیا و آخرت  انسان می خورد و شاید تا حدی احمقانه هم به نظر بیاید؛ اما وقتی خداوند بخواهد کسی را که دارای غرور علمی شده است رسوا کند، چنین سوال هایی بر دهان اطرافیان او جاری می کند.
این کار هر کس نیست که بایستد و خود را در معرض سوال های بدون حیطه بندی و مرز کشی قرار دهد و از عهده ی همه ی آنها هم برآید. تنها علی بود که برای هدایت مردم و نه برای ابراز وجود و توان علمی خود، دلسوزانه از مردم می خواست که تا در میان آنان هست و تا جان به جان آفرین تسلیم نکرده است، از فرصت استفاده کنند و شبهات و سوال هایشان را از او بپرسند و از عهده ی همه ی جواب ها هم بر می آمد، حتی اگر چنین سوالاتی از وی می شد. خود او فرمود:
یامعشرَ النّاسِ! سَلُونى قبلَ أن تَفْقِدونى، سَلُونى فإنّ عندى عِلمَ الأوَّلینَ والآخِرِینَ. أمَا واللّه لو ثُنِىَ لى الوِسادُ لَحَکَمْتُ بینَ أهلِ التّوارةِ بتَوراتِهم ...
ثُمّ قالَ: سَلُونى قبلَ أن تَفْقِدونى، فوالّذى فَلَقَ الحَبّةَ وبَرأَ النَّسَمَهَ لو سَألُتمونى عن آیةٍ آیةٍ لأخبَرتُکُم بوقتِ نُزولِها وفى مَن نَزلَتْ... (2)
یعنی: ای مردم! پیش از آن که مرا از دست بدهید از من سوال کنید ــ و از علم من برای مشکلاتتان بهره ببرید ــ زیرا علوم اولین و آخرین نزد من است. به خدا سوگند اگر در جایگاه قضاوت بین یهودیان قرار گیرم بین آنان بر اساس تورات خودشان قضاوت خواهم کرد..
سپس فرمود: از من بپرسید قبل از آن که مرا در میان خود نداشته باشید. قسم به آن کس که دانه ی گیاه را شکافت اگر از آیه آیه های قرآن از من بپرسید، خواهم گفت که در چه وقتی و در مورد چه کسی نازل شده است...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه 231
(2) منتخب میزان الحکمه ص 40 به  نقل از الارشاد 1/35

آیه ی تطهیر

دوشنبه 84 بهمن 10

انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا (1)
همان طور که می دانید این آیه، که با آیه ی تطهیر اشتهار دارد دلیل بر عصمت پیامبر و اهل بیت بزرگوار آن حضرت است که شأن نزول آن هم همان ماجرای حدیث کسای معروف است که همه کم و بیش از آن اطلاع داریم.
شاید این اشکال به ذهن برسد که مگر همسران پیامبر، اهالی خانه ی آن حضرت نیستند که ما بتوانیم آنان را از این دایره خارج سازیم و از اهل بیت  به حسابشان نیاوریم؟
در پاسخ باید گفت: اهل فن در ادبیات عرب می دانند که الف و لامی (ال) که بر سر(بیت)  آمده است، الف ولام عهد است. معنای این سخن این است که منظور از بیت (خانه) خانه ای مشخص و معهود بوده است. از طرفی این را نیز می دانیم که هریک از همسران پیامبر (ص) در اطاق مخصوصی زندگی می کرد که به او منسوب بوده است. مثل بیت عایشه، بیت ام سلمه ،بیت صفیه و...
بنابراین اهل البیت اهل همه ی خانه های پیامبر(ص) راشامل نمی شود که بگوییم همسران پیامبر هم مشمول این اهل بیتی می شوند؛ بلکه اشاره به یک خانه ی مشخص و اهل همان خانه است.
از احادیث زیادی که در شان نزول آیه وارد شده استفاده می شود که آن بیت معهود، بیت ام سلمه بوده و آیه ی تطهیر آنجا نازل شده است. در آن بیت بود که پیامبر اکرم، علی، زهرا، حسن و حسین علیهم السلام روی یک گلیم نشستند وحضرت آنها را با عبایی پوشاند و در حقشان دعا کرد و  این آیه را تلاوت فرمود. و وقتی ام سلمه تقاضا کرد که در جمع آنان قرار گیرد، آن حضرت با اینکه او را نیز خوب دانست اما اجازه ی ورود به وی نداد.
این است که آیه را منحصر به آن پنج نفر می دانیم. اما این که اولاد امام حسین (ع) تا امام دوازدهم (عج) نیز مشمول اهل بیت هستند،  به خاطر دلالت احادیث دیگری در تفسیر آیه و تبیین مصادیق اهل بیت است.
اشکال دیگری که مطرح شده است این است که این آیه، نمی تواند دلیل عصمت اهل بیت باشد؛ زیرا آیات قبل و بعد از این آیه، خطاب به همسران نبی اکرم (ص) است. بنابراین می توان استفاده کردکه این آیه نیز به آنان خطاب شده باشد. در این صورت چنانچه این آیه را دلیل عصمت بدانیم باید زنان پیامبر (ص) را نیز معصوم بشماریم؛ در صورتی که هیچ کس به این مطلب قائل نشده است.
علامه شرف الدین این اشکال را چنین پاسخ می دهد :
1- اشکال مذکور اجتهاد در مقابل نص است. زیرا روایات متواتری دلالت دارد براینکه این آیه در مورد پنج نفر مذکور نازل شده است.
2- اگر آیه ی مذکور خطاب به زنان پیامبر (ص) بود، باید خطاب به صورت مونث باشد  لیذهب عنکن .... ویطهرکن ..... در حالی که می بینیم خطاب آیه به صورت مذکر است.  در کلام و ادبیات عرب،  جایی که مردان و زنان یا هم حضور دارند خطاب به صور ت مذکر وارد می شود.
3- در عرب رسم است که بین کلامشان جمله معترضه می آورند. یعنی اینجا هم در بین خطاب به همسران پیامبر به عنوان یک جمله ی معترضه این آیه وارد شده است.
4- گرچه قرآن از تحریف مصون است و معتقدیم که از آیات وحی الهی حتی یک کلمه کم و کاست نشده و بر آن افزوده نگشته است. اما مسلم نیست که هنگام تدوین و جمع آوری قرآن، بعضی از  آیات پس و پیش نشده باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الاحزاب / 33

<      1   2   3